چند روز قبل از ولنتاین؛ تقاضایی توسط ایمیل با ادبیاتی محبتآمیز از مدرسهی دخترم دریافت کردم که شامل لیستی ۲۴ نفره از همکلاسی و معلمهایش بود که چنانچه به مناسبت این روز هدیهای تهیه میشه بهتره هیچ فردی جا نمونه و یا میشه که به هیچ کس هدیه داده نشه، هدیه میتونه حتی یک نوشته یا رفتار محبتآمیز باشه. برام جالب بود که برای روز کریسمس، که از دید من شاید روز خاصتری برای هدیه دادن باشه، چنین ایمیلی دریافت نکرده بودیم و توجهشون به روز عشق و دوستی که به نوعی تداعیگر قدردانی از دوستان هست برام خوشایند بود.
ما برای همگی هدیه کوچکی تهیه کردیم و همزمان از دخترم سوال کردم: به نظرت به چه روش دیگهای میشه محبتت رو به همکلاسیهات نشون بدی ؟
بعد از مکث و فکر کردن گفت که میتونه ویژگی یا کاری که از کسی دیده و خوشش اومده بهشون بگه.
بنظر کار سادهای میومد اما در عمل دید که در این ۶ ماه با بعضیها اصلا مرتبط نشده و چیزی یادش نمیاد که بگه و دو نفر هم بودن که بهشون قضاوت داشت و در وهله اول اصلا چیزی برای گفتن پیدا نمیکرد.
خلاصه انقدر فکر کرد که بالاخره یادش افتاد که، مثلا لارا هر روز موهای بلندش رو میبافه و نیاز به نظم و زیبایی براش تامین میشه، یا لئو همیشه مراقبه که خواهر کوچکش رو به کلاس بغلی برسونه و دنبالش بره و حمایتش رو دوست داره. و از دو نفری که قضاوت داشت هم تونست سه چهار تا کاری که براش ارزشمند بود رو مثل برداشتن مداد از زمین، روشن کردن چراغ کلاس... به یاد بیاره.
برای خودش خیلی هیجان داشت که کشف الکشوف کرده. روز ولنتاین از معلمش اجازه گرفته بود و موقع کادو دادن این بازخوردها رو به دوستانش داده بود و چقدر بچهها ذوق کرده بودن . دو نفر ازش تشکر ویژه کرده بودن. چهار نفر بهش ویژگی که براشون خوشایند بود رو گفته بودن. بخش جالبش براش این بود که یکی بهش گفته بود وقتی من هم دوست داشتم و هم میترسیدم که بالای زیپلاین برم ، تو بمن گفتی: "ببین چطوری میتونی با همون ترسی که داری، انجامش بدی ؟"
انقدر کیف کرده بود که اومد به من و پدرش هم بازخورد داد. به پدرش گفت وقتی شبها کنارم میخوابی و نمیگی چشمت رو ببند، حق انتخابم تامین میشه و آرامش دارم.
و به من گفت: وقتی توی دیکته به من میگی ۱۸ تاش عین کتابه و ۲ تاش متفاوته، خوشحال میشم که به همهاش توجه میکنی.
راستش برای من ولنتاین پربار و امیدبخش توجه به زیباییهای ریز و درشت اطرافمون بود.
تجربههایی که در وبسایت «زبانزندگی» ارتباطیبدونخشونت - باشتراک گذاشته میشود؛ تجربهی عملی کاربرد زبانزندگی با درک نگارندهاست و نه یکمثال آموزشی.