این روزها از باز گشودن پنجره، روشن کردن تلویزیون، خواندن فضاهای مجازی و یا شاید حتی در شخصیترین قسمتهای زندگیمان که سرک میکشیم، بی بروبرگرد ردپای کرونا را در آنجا خواهیم یافت، با سرعتی طوفانی اثراتش را در تغییر روزمرگیهایمان دیدیم، لمسهایمان را به باد فراموشی میسپاریم، مبادا که رد انگشتی از محبت ما زمینهساز حضور ناخواندهی این ویروس، در جمعهای خانوادگی و دوستانمان شود. هرچه بگوییم از این نامراد، شما خودتان بهتر میتوانید این حدیث مفصل را از کوی و برزن نه شهرها که در دنیا بخوانید. سفرههای هفتسینمان در نوروز هم بوی کرونا گرفته است، میترسیم که خودمان را به نوازش رهاییبخش نسیم بهاری بسپاریم که شاید خدای ناکرده در تنفسی پای این مهمان ناخوانده به جسم ما باز شود.
در مذمت این ویروس و رعایت نکاتی که برای مراقبت از خودمان و دیگری لازم است به احتمال زیاد بسیار خواندهایم و بسیار میدانیم و تلاشمان در جهت دیدن مسئولانه خودمان و دیگرانی است که با آنها مرتبطیم؛ چون ویروس کرونا به ما آموخت هر تقاضایی که در این جهت میسازیم دایرهی تاثیر کوچکی نخواهد داشت و احتمال زیاد از چین تا به ماچین است.
اما من اکنون برآن شدم تا از کرونا قدردانی کنم. چرا که آموختهام هر اتفاقی در عین ناخوشایندی، خوشایندیها و زیباییهایی را در درون خودش میآفریند، که جا دارد قدردانش باشم .
1- کرونا از تو سپاسگزارم که برایم فرصتی را فراهم کردی تا به خلق فضاهای جدید در ارتباطهایم با دیگران فکر کنم و راهبردهای متنوعی در این مسیر را کشف کنم .
2-کرونا جان متشکرم که به من یادآوری کردی برای آنچه به عنوان سلامت برای همگان آرزو دارم، نیاز دارم تا مسئولیت خودم را در سلامت خودم و خانوادهام مجددا مرور کنم و برای آن تقاضاهایی را بسازم .
3-کرونا، از تو قدردانم، که لذت بردن از مراقبت و ارتباط با پدر و مادرم، در جهت ساختن ارتباط و صمیمیتی نوتر را فراهم کردی.
4-باز هم متشکرم چون به یاد آوردم برای غنیسازی در زندگی، ساختن یک درنای کوچک یا سهیم شدن و همراهی با دوستی هم امکان آوردن شادی و لبخند به لبان همه را دارد.
5-کرونا سپاسگزارم که شاد بودن از سلامتی خودم را فراموش نکنم و این شادی را با اطرافیانم سهیم میشوم.
6- کرونا دمت گرم که یادم انداختی آن قدر نیاز به امنیت و رفاه مالی برایم در اولیت قرار داشتند که متوجه نبودم چقدر ساده ارتباط با خود، صمیمیت، بازی و تفریح را فراموش کردم.
7- کرونا خیلی خشمگین بودم چون حضور تو، مراقبت از سلامت پدر و مادرم را چنان در اولویت قرار داده که فرصت سهیم شدن و مشارکتهای اجتماعیام را به حداقل رسانده، قدردان این عصبانیت از حضورت هستم. چون به من امکان خلق جنس دیگری از مشارکت و دیدن مسئولیتهایم را دادی و برایم این مفهوم را عملی ساختی که حرکت درجهت تغییر، قدم بزرگ و کوچک نمیشناسد. فقط شاید قدمی برداشتن رو به جلو، تغییر را بسازد.
8-کرونا هیچ میدانی از وقتی تو آمدی، صدای باران را راحت تر میشنوم، آبی آسمان شهرمان پر رنگتر شده، سرو صدا و دود ماشینها کمتر شده است و من چقدر خوشحالم که باز هم صدای زمین را لابه لای بهار میشنوم. حدس میزنم که زمین هم در حال نفس کشیدن مجدد است و به همین خاطر با اینکه قدمت را خوش نداریم، ولی از تو متشکریم.
9- این را یادم رفته بود اضافه کنم که کرونا جان باز هم از تو متشکرم؛ چون حضورت باعث شد تا من دوباره درک کنم که چقدر ساده همه و همه با هم در دنیای کنونی ارتباط داریم، اگر بودن تو برای من در ایران، ضرورت زمانهای بیشتر در خانه را ایجاد کرده؛ میدانم بسیاری از مردمان در دنیا نیز مانند من چنین انتخابهایی دارند و همه گویا نیازهای مشترکی داریم و راهبردهای یکسانی را برای نیازهایمان انتخاب میکنیم. هماهنگی نه از سرراحتی شاید؛ اما همچنان خوشایند.
10 -کرونا شاید که روزی بروی. اما اثر حضورت برایم؛ در من و بین همه ما خواهد بود. چون نوع بودنت کیفیتی از ارتباط جهانی را خلق کرد که شاید تاکنون این فرصت فراهم نشده بود و من قدردانش هستم. چرا که همانطور که آرزوی سلامت کودک و بزرگ سرزمنیم را دارم؛ قلبم برای سلامت انسانی در کشورهای دیگر هم میتپد ومن چقدر این تپیدن را دوست دارم و سپاسگزارم از این تپیدن.
زمین، ما و خیلی چیزهای دیگر نیاز به تغییر، رشد و دوباره دیدن دارند و این امکانی است که تو برای ما خلق کردی.
سپاسگزارم و امیدوارم هرچه زودتر بروی، ولی اثرت ماندگار باشد.
نویسنده: مریم
تجربههایی که در "وبسایت" زبان زندگی - ارتباط بدون خشونت - به اشترک گذاشته میشود؛ تجربه عملی کاربرد زبان زندگی با درک نگارنده است و نه یک مثال آموزشی.