98-9394223559+

 

نثار کودکانه

نثار کودکانه

دختر 7.5 ساله‌ام، چون می‌دونست من از دریافت نقاشی برای تولدم چندان خوشحال نمی‌شم خلاقیت به خرج داده بود و  ۵ تاکارت ۱۵ دقیقه ای ماساژدرست کرده بود و به من هدیه داد.

راستش خیلی ذوق زده شدم که هم ایده جدیدی داشته، طوری که نیاز من که رفع خستگی هست رو ببینه و هم نیاز خودش که اطمینان خاطر از عدم کاهش پس اندازش بود لحاظ بشه. فردای اون روز من یکی از کارت‌ها رو بهش دادم و خواستم که ماساژم بده؛ اما انگار پشیمون شده بود و حالش رو نداشت ماساژم بده.

گفت: این کارت رو از هفته دیگه می‌تونی استفاده کنی.
گفتم:  روش چیزی ننوشته که! تازه، من می‌خواستم امروز از دوتا کارت استفاده کنم.
گفت: وای، نه !!! هر هفته حداکثر از یک کارت میتونی استفاده کنی.
خلاصه حسابی دبه کرد.
گفتم: خب وقتی هیچی روش ننوشته من چطور باید طرز استفاده‌اش رو بدونم؟!!
گفت: کاش اصلا برات نقاشی کشیده بودم.
گفتم: پشیمونی؟
گفت: نه خیلی ! ولی الان نمی‌خوام ماساژت بدم.
و بعدش گفت باید برات واضح می‌کردم، حالا دفعه بعد می‌دونم وقتی راه حل پیدا می‌کنم واضح باشه که هم تو راحت باشی هم من راضی باشم .
گفتم: خیلی دوست دارم وقتی کاری می‌کنی به جنبه‌های مختلفش فکر کنی، مثلا الان من این کارت رو استفاده کنم بهتره یه جوری کارت باطل بشه مثلا پاره بشه یا پانچ بشه یا...
گفت: من روی هر کدوم طرح‌های مختلف کشیدم و حواسم هست، از هر طرح فقط یک بار میشه استفاده کرد
.

بدجوری خوشحال شدم که تلاش کرده راهی برای امنیت خودش پیدا کنه همزمان که احترام طرف مقابل حفظ بشه. و من ازش یاد گرفتم که تقاضا سازی مثبت قابل انجام خوبه که وضوح داشته باشه تا تعارض جدیدی به وجود نیاره.

ارسالی از اعضای کانال

تجربه‌هایی که در وب‌سایت «زبان‌زندگی» ارتباطی‌بدون‌خشونت - باشتراک گذاشته می‌شود؛ تجربه‌ی عملی کاربرد زبان‌زندگی با درک نگارنده‌است و نه یک‌مثال آموزشی.

Date

17 تیر 1400

Categories

تجربه شخصی